فرهانواژهنامه آزادباشکوه باشکوه [فَ] با شکوه و بلند مرتبه. مشتق شده از فره [ ف َرْ رَ / رِ ] به معنای شأن و شوکت و شکوه و عظمت. باشکوه و بزرگ، منسوب به فره؛ واژۀ ساخته شده از ف
شیخ خرقانواژهنامه آزادخَرقانی عارفی بزرگ که در دهستان قلعه نو خرقان در 30 کیلومتری شهرستان شاهرود آرمیده است. ولی خود خرقان به معنی خرقه پوش است
فرتاکواژهنامه آزادآینده آینده. فر. [ ف َ / ف ِ ] (پیشوند) پیشوند است بمعنی پیش ، جلو، بسوی جلو، و غیره ، چنانکه در کلمات فرخجسته ، فرسوده ، فرمان . در پارسی باستان و اوستا:فْرَ
آرتیستونواژهنامه آزادرتیستون، آرتیستونه؛ اسم خاص پارسی برای دختران، برابر «ستون ارته» در پارسی باستان، به معنی راستی و درستی. چنان که از نوشته های هرودوت برمی آید، ارتیستون یکی از د
شیخ ابوالحسن خرقانیواژهنامه آزادنام عارف نامی قرن چهارم و پنجم است، منتسب به طاووس العارفین در روستای خرقان می زیسته و در همانجا نیز در سن هفتاد و چهار سالگی درمی گذرد. گفته اند افرادی چون ابو