فراسوواژهنامه آزادفراسو به معنی آنسو ، پیشوند در زبان ادبیات پارسی ، یکی از کهن ترین واژه ها در زبان بارسی
فرأواژهنامه آزادفَرَأ:بر.وزن جَبَلَ ،گور خر وحشی و جمعش فِراء بوزن جِبال-وَ کلَّ الصّیدِ جَوفِ الفرأ . این مثل را در موردی بکار می برند که مراد بیان اهمّیّت چیزی و مزیت آن بر ا
کسوهواژهنامه آزاددر لغت:به کسر و ضم کاف و سکون سین و فتح واو از ریشه "کسو" به معنای لباس و پوشاک است. در فقه:به هر آنچه که مایه پوشش عرفی بدن فرد به گونه ای باشد که امکان رویت آ
کچالوواژهنامه آزاد(افغانستان) سیب زمینی. کچالو. [ کَ چا لو ] (فارسی افغانستان) مانند برخی واژگان دیگر، از هند وارد زبان فارسی دری شده؛ پیشوند «کج» یا «کچه» را به «آلو» اضافه کرد
افغانواژهنامه آزادفریاد، فغان، ناله، زاری، غوغا، فریاد از درد مصیبتی. همچنان نام قبیله یی است در مناطق مرزی بین افغانستان و پاکستان که شکل معرب اوغان می باشد شمع دل دمسازم بنشست
دژاووواژهنامه آزاددژاوو حالتی است که در آن شخص احساس میکند ، چیزی را که الان در حال رخ دادن است ، قبلا تجربه کرده است. دژاوو Déjà vu یک اصطلاح فرانسوی است که «قبلا دیده شده»
تکاملواژهنامه آزادفرآیش،روند فرا آمدن به سوی خوبتر شدن ، فرشدن (تالشی) تکامل:فرایش،روند فرا آمدن به سوی خوبتر شدن ،فرآمدن، فرشدن (تالشی) تکامل:فرآیش،روند فرا آمدن به سوی خوبتر شد