فرأواژهنامه آزادفَرَأ:بر.وزن جَبَلَ ،گور خر وحشی و جمعش فِراء بوزن جِبال-وَ کلَّ الصّیدِ جَوفِ الفرأ . این مثل را در موردی بکار می برند که مراد بیان اهمّیّت چیزی و مزیت آن بر ا
فراشدواژهنامه آزاددرجریان بوجود امدن یک شی، یادر روند تولید، تکمیل شده ویابوجو امده شده . فرا گرد، روند، فرایند، گردش
فراسنجواژهنامه آزادپارامتر، پارامتر یا عناصر اقلیمی، پارامتر دما و یا بارش = فراسنج بارش یا دما، کاربرد در علوم طبیعی و آب و هواشناسی
فراپیواژهنامه آزادفَـــرا پـِـی = پشت سر، دنبال. (متضاد "فراروی" به معنی پیش رو، جلو. البته به نظر حقیر).
فراشدواژهنامه آزاددرجریان بوجود امدن یک شی، یادر روند تولید، تکمیل شده ویابوجو امده شده . فرا گرد، روند، فرایند، گردش
فراسنجواژهنامه آزادپارامتر، پارامتر یا عناصر اقلیمی، پارامتر دما و یا بارش = فراسنج بارش یا دما، کاربرد در علوم طبیعی و آب و هواشناسی