فارتکواژهنامه آزادفارتق سرزمینی باستانی ،حاصلخیزدر کهگلویه که از تپه ماهورهایی زیبا ومحصور در کوههای با ارتفاع متفاوت تشکیل شده است یک چهارم این منطقه از اب رودخانه ی شیرین فارتک
فارتکواژهنامه آزادفارتق سرزمینی باستانی ،حاصلخیزدر کهگلویه که از تپه ماهورهایی زیبا ومحصور در کوههای با ارتفاع متفاوت تشکیل شده است یک چهارم این منطقه از اب رودخانه ی شیرین فارتک
ریش داریواژهنامه آزاداز واژگان دهستان كليشم فاراب به معني (مرد) و يا طعنه از متوجه نشدن شخص مقابل كه در مورد آن صحبت مي شود
بندواژهنامه آزادحیله و ترفند، فنّ در کشتی گرفتن ؛ یکی در صنعت کشتی گرفتن سر اَمد بود، سیصد و شصت بند فاخر بدانستی و هر روز به نوعی از اَن کشتی گرفتی.(گلستان باب اول)
دویرستواژهنامه آزاددُوَیرِست:نام محلی در منطقۀ ری باستان که برخی آن را با طرشت کنونی تطبیق می دهند. برخی از محدثان شیعه اهل همین محل بوده اند و لذا به «دُوَیرِستی» معروف اند، مانن
فصوص الحکمواژهنامه آزاددر لغت به معنای نگین های حکمت ها (نگین هایی از حکمت ها) است. با این نام هم فیلسوف بزرگ، فارابی(260- 339 ق) کتابی تالیف کرده است، و هم ابن عربی عارف شهیر (560- 6