غولواژهنامه آزاد(اِ. ع.) ۱-موجودی درشت هیکل و اغلب افسانه ای و ترسناک ۲-[مجاز] آنکه در رقابتی یا زمینه ای از دیگران بسیار برتر باشد؛ مثلا شرکت های پرفروش را «غول اقتصاد» می گوی
آنکادرواژهنامه آزادآنکادر کردن (گاهی به غلط آنکارد کردن گویند) در اصطلاح برای مرتب کردن تخت سربازی و مرتب و منظم کردن ریش صورت به کار می رود، خصوصا با تیغ خط انداختن زیر و روی ریش
درستاریواژهنامه آزادتصحیح، صحیح کردن،درست آوردن، درست آراستن، درست کردن، وجین کردن، خوب و بد را از هم سوا کردن، بهسازی و اصلاح، غلط گیری و ...
تصحیحواژهنامه آزاددرستاری، درست آوردن، درست آراستن، درست کردن، وجین کردن، خوب و بد را از هم سوا کردن، بهسازی و اصلاح، صحیح کردن، غلط گیری و ...
پرگماتیستواژهنامه آزادواژه پراگماتیسم مشتق ازلفظ یونانی (pragma) و به معنی عمل است. این واژه اول بار توسط چالرز ساندرزپیرس (Charles sanders pierce ) ، منطقی دان آمریکائی به کار برده