قفلواژهنامه آزادکوپَلِه، یا به کوتاه کُپل. «قفل» تازی شدۀ «کوپله» است. آن با couple در زبان های اروپایی همریشه است. بروید به دهخدا، سرواژۀ کوپله.
غال دنگیواژهنامه آزادغاْل دِنْگیْ (ghaldengi) در گویش گنابادی یعنی خانه کوچک ، اتاقک ، خانه فرسوده و بی امکانات
چورواژهنامه آزاداز لغات عامیه در بازی کودکان که کسی از غفلت بازیکنان استفاده کرده و ادوات بازی را به سرقت ببرد (اصفهانی) آلت تناسلی پسربچه. || چور نوزادی را رفتن، کنایه از ناز
قایم باشکواژهنامه آزادنوعی بازی که در آن یک فرد چشمان خود را بسته و منتظر می ماند تا بقیه افراد بازی قایم یا مخفی شوند سپس بدنبال آنها می گردد تا پیدایشان کند در این فاصله هر فردی که
آیینه ی اسکندرواژهنامه آزاددر شهر اسکندریه (که بنای آن به اسکندر مقدونی منسوب است) در رأس شمال شرقی«فارس» که جزیره ای در بندر اسکندریه است، یک فانوس دریایی قرار داشت که به دست «بطلمیوس» ب