غلباشواژهنامه آزاد(ترکی) موی سر؛ در اصطلاح به معنی بدون کلاه، بدون مقام و جاه، فرومایه و زیردست. در مقابلِ کلمۀ قزلباش، به معنی کلاه سرخ زرین، که در اصطلاح یه فرد دارای جلال و شو
تافته جدا بافتهواژهنامه آزادخاص. ویژه. تک کنایه است از متفاوت بودن غالباً با معنای ضمنی برتر انگاشته شدن و یا خود را برتر شمردن
سکتاریسمواژهنامه آزاداز واژه فرانسوی Secte به معنی دسته و فرقه و گروه گرفته شده و معمولاً در مورد فرقهگرایی و دستهبندی در داخل احزاب و گروههای سیاسی به کار میرود. سکتاریسم بیشتر
مدینواژهنامه آزاد(مَ د یَ ن) اصطلاحی در معماری سنتی ایران. فخر و مدین به شبکه های سفال لعابدار غالبا به رنگ فیروزه ای با سوراخ های زیبا گفته می شود که در پنجره های سنتی استفاده
مزرجواژهنامه آزادبنا بر تحقیقات انجام شده، نام سکونتگاه مِزِرج در ابتدا مِزَرگ (MEZARG) بوده که از دو واژۀ مِز (MEZ) و اَرگ (ARG) تشکیل شده است. مِز واژه ای اوستایی (پارسی کهن)