عیبواژهنامه آزادآهو. از "آ" (پیشوند نایش) و "هو" (خوب). چه فرماییَم چیست نیروی من / تو دانی هنرها و آهوی من (فردوسی).
بی شائبهواژهنامه آزادبدون مخلوط کردن کار ها بدون عیبگیری در کار بیدریغ مثلا گفته شود از کمک های بی شائبه شما متشکرم
حب و بغضواژهنامه آزاددوستی و دشمنی، محبت و کینه؛ مثلاً، از سر حب و بغض، عیب کسی را هنر یا هنر کسی را عیب نشان دادن.
آهوواژهنامه آزادآهو به معنی رم یا آهورمیدگی نیز آمده است (رک. نسخۀ خطی برهان جامع از میرزا محمد کریم تبریزی). || شاهد مثال از فردوسی: به آهو ز باره فتاد و بمرد / بدید از کیان