زاخارواژهنامه آزادضایع ، رفیق رفیق قدیمی - کهنه پسر خوش تیپ - پسری که مطابق مد روز باشد - گاه به معنای پسر عصیانگر نیز به کار می رود ( ریشه شناسی این واژه ما را به نامی می رساند
بروتالیستواژهنامه آزادمعماری زبره کاری که در آن ساختمان ها با بتن زبره و بدون روکش، و به عبارت دیگر، عریان و عاری از زینت ساخته می شوند.
هرچواژهنامه آزادهرچ ووش ووش. نام حیوانی افسانه ای است، در افسانه های روستای حصار حسینی بجنورد. این حیوانات افسانه ای (نر و ماده) که شبیه انسان هایی قدبلند و سفیدند و اندامشان ع
نخجیربانیواژهنامه آزادصیادی، شکارجی گری؛ مثال: مو آن باز سفیدم همدانی/ لانه در کوه دارم سایبانی/ به بال خود پرم کوهان به کوهان/ به چنگ خود کرم نخجیربانی (بابا طاهر عریان).