هبهواژهنامه آزادهبه يعني بخشيدن چيزي به ديگري بدون عوض و مجاناً و صيغه خاصي لازم ندارد بلكه اگر هبه كننده چيزي را به قصد بخشش به ديگري بدهد و او هم به همين انگيزه بگيرد هبه انج
مال بندانواژهنامه آزاددر گذشته، در هر سه فرسخ، چند کمند اسب نگه می داشتند که هر کمندش، چهارتا بود و در آنجا، اسب های دستگاه های پستی را عوض می کردند. این منزل ها را مال بندان می گفتن
پلخمونواژهنامه آزادتیرکمان تیروکمان تیر کمان کوچک که با آن گنجشک میزندند یا هر چیز دیگر را.یک شعری هم در گویش مشهدی هست که میگه:با پلخمون نگاهت چوغوک دلمو زدی ای به قربونه نگاهت,ع
گزکواژهنامه آزادگِزِک یعنی عوض - تغییر گزک دادن یعنی عوض کردن - تغییر دادن - جابجا کردن مثال= خودت را گزک کن یعنی خودت را عوض کن - خودت را اصلاع کن گزگ گذاشتی یعنی عوضی گذاشتی