امیدواژهنامه آزاد←در زبان پارسی باستان(پارسی هخامنشی و ماقبل آن):"هومائیتا" یا "هومائیتیا" یا "هومائیتی" متشکل از "هو"(بمعنی خوب، خوش، نیکو)+"مائیتا"(بمعنی اندیشه، نظر، نظرداشت/
بزعمواژهنامه آزادبه زعمِ:به گمانِ؛ به پندارِ (عمید) || به زعم فلانی:به نظر یا به عقیدۀ او (که جای تردید دارد و معلوم نیست درست باشد)؛ به خیال او.
تالیاواژهنامه آزادتالیا:نام اصلی خواجه خضر - که ایلیا یوهن یا او را تالیا می نامیدند ( برگرفته شده از فرهنگ عمید)
خر پشتهواژهنامه آزاداتاق کوچکی در پشت بام که آن را به راه پله متصل می کند. (عمید) در قدیم نیز به پشته ای که میان آن بلند و اطراف آن سرازیر باشد به طور کلی خرپشته گفته می شد، از جمل
کوآرتتواژهنامه آزاد(موسیقی) [kuvārtet] کوارتت؛ قطعۀ موسیقی که برای چهار نوازنده یا چهار ساز ساخته شده باشد (فرهنگ عمید). || (سیاست) گروه چهارجانبۀ صلح خاورمیانه که شامل سازمان ملل