عیبواژهنامه آزادآهو. از "آ" (پیشوند نایش) و "هو" (خوب). چه فرماییَم چیست نیروی من / تو دانی هنرها و آهوی من (فردوسی).
همولهواژهنامه آزادطایفه بزرگ ، خاندان ، در برخی متون ادبی به معنای صبور و شکیبا هموله طایفه ای از سه هونی است که زیرمجموعۀ چهارلنگ کیان ارثی اند. واژۀ هموله از دو جزء همو (همانند
وهرزواژهنامه آزادبسیار خسته ، بسیار کُند و آهسته نیکو آفریده شده وِهرِز (یا: وِهْریز ) یکی از سرداران انوشیروان است که در تیراندازی بغایت چیره دست بود. یک اسپهبد ایرانی اهل د
جنگ تحمیلیواژهنامه آزادجنگی است که حکومت صدام از کشور عراق ، به مدت هشت سال، میهن عزیزمان،ایران را مورد حمله قرار داد کلی در پایان بر اثر ایستادگی جوانان دلیر سرزمین ما، ناگزیر به عقب
ورمزیارواژهنامه آزاداهورامزدایار - اورمزدیار - ورمزیار در زبان لری ، به عنوان یکی دیگر از زبان های ایرانی، شاهد صورت اصیل «اهوره مزدا»ی باستانی هستیم:«هرمز» و «ورمز». صورت نخستین،