عیضواژهنامه آزادعیْض:(eyz) در گویش گنابادی یعنی خود را گرفتن ، برخورد مغرورانه ، تحویل نگرفتن ، خود برتر بینی ، خود پسندی || عیْضِشْ دِ خُ گِرِفْتَ (eyzesh de kho gerefta) در گ
سلخواژهنامه آزاد(سَلخ) روز اخر ماه قمری که در شامگاه ان هلال ماه در اسمان دیده شود با عرض سلام واژه مورد نظر در دیوان سهراب سپهری به کار رفته و بسیاری از ادبا آن را اشتباه معن
فورس ماژرواژهنامه آزادپیشامد ناگهانی-حادثه قهری-حادثه غیر قابل اجتناب-به معنای پیشامد ناگهانی نیز در عرف مردم به کار می رود
برخنهواژهنامه آزادیعنی برهنه چون در فارسی قدیم ه وخ باهم عوض می شدند همین حالاهم در روستا های خراسان کاربرد دارد
چاقالواژهنامه آزادسِفید/تُپُل/خوشگِل/تَرسو/بی عُرضه/ناچیز/بی اَهَمیَّت. به معنای بی خاصیّت ، بدون کاربرد
آبسارواژهنامه آزادمحل فروش آب آشامیدنی. محل عرضه آب بهداشتی. جایگاه توزیع آب آشامیدنی در شهر قم که آب لوله کشی قابل آشامیدن نیست، ایستگاه های فروش آب بصورت پولی و کارت اعتباری فر