عیضواژهنامه آزادعیْض:(eyz) در گویش گنابادی یعنی خود را گرفتن ، برخورد مغرورانه ، تحویل نگرفتن ، خود برتر بینی ، خود پسندی || عیْضِشْ دِ خُ گِرِفْتَ (eyzesh de kho gerefta) در گ
درعواژهنامه آزادمطابق نقل تاریخ نویسان دختران عرب وقتی به سنّ بلوغ می رسیدند به دارالندوه، که توسط قصی بن کلاب ساخته شده بود، می رفتند و در آن جا پارچه ای که با خود برده بودند
برخنهواژهنامه آزادیعنی برهنه چون در فارسی قدیم ه وخ باهم عوض می شدند همین حالاهم در روستا های خراسان کاربرد دارد
پرسوتواژهنامه آزادپرسوت آزاریست که بعضی زنان را بعد از وضع حمل عارض میگردد مختلف میباشد حالات ایشان بعضی را ذرب بهم میرسد و زرد و ضعیف و لاغر میگرداند و رغبت بر غذایی نمینما
پاچالواژهنامه آزاد(مینابی، هرمزگان) به مکانی گفته می شود که محل فروش و عَرضِه آبزیان و ماهی تازه است. در زبان فارسی، به این مکان، مغازه یا بازار ماهی فروشی گفته می شود. جمع واژۀ
جنگ دریاییواژهنامه آزاداستفاده از قدرت دریایی در جنگ ها را که در گستره دریاها، اقیانوسها و یا هر پهنه وسیع آبی مثل دریاچه های بزرگ یا رودهای عریض با استفاده از وسایل حمل و نقل در آب و