مجسمه عدالتواژهنامه آزادنماد عدالت که فرشته ای است با چشمانی نابینا که معمولا با چشم بندی بسته شده اند و در دست راستش ترازویی با دو کفه ی هم تراز و در دست چپپش شمشیری برا قرار دارد بعض
عجالتاواژهنامه آزادعجالتاً، فعلاً. مثال: «من عجالتاً عرض سلامی خدمت شما داشته باشم، سپس خدمت شما خواهم رسید.» به نظر می رسد این واژه از عجالة عربی ساخته شده باشد (رک لغت نامه دهخد
مجسمه عدالتواژهنامه آزادنماد عدالت که فرشته ای است با چشمانی نابینا که معمولا با چشم بندی بسته شده اند و در دست راستش ترازویی با دو کفه ی هم تراز و در دست چپپش شمشیری برا قرار دارد بعض
بغیواژهنامه آزادتجاوز از حدودالله ، بی عدالتی ، بی انصافی ، زیاده خواهی ، به حقّ خود قانع نبودن ، قانون شکنی ، بی حرمتی به احکام الله