عاریهواژهنامه آزادعاریه، یعنی انسان مال خود را به دیگری بدهد که از آن استفاده کند و در عوض، چیزی از او نگیرد.
عاریهواژهنامه آزادعاریه، یعنی انسان مال خود را به دیگری بدهد که از آن استفاده کند و در عوض، چیزی از او نگیرد.
وواریواژهنامه آزادعاریه ای. چیزی که به امانت گرفته شده است. مثال:ای پیرنو وواریه. یعنی:این پیراهن امانت است.
جوواواژهنامه آزادجووا در فرهنگ زبان عامه جنوب (هرمزگان) به فصل بهار گفته می شود فصل بهار . بهار . هر چیزی که به بهار نسبت داده شود . مانند هوا جوواست یعنی هوای بهاری . هوای خو
پوپولیستیواژهنامه آزادعوام فریبی یا عوام گرایی/ روش سیاسی برای طرفداری از حقوق عامه در برابر نخبه ها عوام فریبی یا عوام گرایی