عاریهواژهنامه آزادعاریه، یعنی انسان مال خود را به دیگری بدهد که از آن استفاده کند و در عوض، چیزی از او نگیرد.
آرمه داریواژهنامه آزادآرْمِه داری در فرهنگ عامۀ شهر شیراز به مراسمی گفته می شود که طی آن خوراک ها و غذاهایی که زن باردار به آن ها ویار دارد، در ماه هفتم بارداری برای او فرستاده می شو
عاریهواژهنامه آزادعاریه، یعنی انسان مال خود را به دیگری بدهد که از آن استفاده کند و در عوض، چیزی از او نگیرد.
وواریواژهنامه آزادعاریه ای. چیزی که به امانت گرفته شده است. مثال:ای پیرنو وواریه. یعنی:این پیراهن امانت است.
جوواواژهنامه آزادجووا در فرهنگ زبان عامه جنوب (هرمزگان) به فصل بهار گفته می شود فصل بهار . بهار . هر چیزی که به بهار نسبت داده شود . مانند هوا جوواست یعنی هوای بهاری . هوای خو
پوپولیستیواژهنامه آزادعوام فریبی یا عوام گرایی/ روش سیاسی برای طرفداری از حقوق عامه در برابر نخبه ها عوام فریبی یا عوام گرایی