سوءالقنیهواژهنامه آزادهرگاه که مزاج از حال طبیعی بگردد و ضعف بر وی مستولی شود، حالی نزدیک به حال مستسقیان پدید آید که طبیبان آنرا سوءالقنیه گویند، و سوءالمزاج نیز گویند. (رک دهخدا) |
پرسوتواژهنامه آزادپرسوت آزاریست که بعضی زنان را بعد از وضع حمل عارض میگردد مختلف میباشد حالات ایشان بعضی را ذرب بهم میرسد و زرد و ضعیف و لاغر میگرداند و رغبت بر غذایی نمینما
تیرگردونواژهنامه آزادزیراب زن ، به هر سمتی رونده، بر روی باد بودن ، باری به هر جهت بودن ، ابزار بودن ، ضعیف و ناچیز
ریقماسیواژهنامه آزاد(اصفهانی) ترکیب ریق به معنی مدفوع و ماست؛ اشاره به آدم بیمار و ضعیف، کسی که اسهال سفید دارد.