پرگماتیستواژهنامه آزادواژه پراگماتیسم مشتق ازلفظ یونانی (pragma) و به معنی عمل است. این واژه اول بار توسط چالرز ساندرزپیرس (Charles sanders pierce ) ، منطقی دان آمریکائی به کار برده
مخلطتواژهنامه آزادبا هم آمیزش و معاشرت داشتن؛ ( مصدر) آمیزش کردن با کسی معاشرت کردن . مباشرت کردن؛ (اسم) آمیزش:مرا در عهد جوانی با جوانی اتفاق مخلطت بود و صدق مودت . آرمش جماع. م
مانعه الجمعواژهنامه آزاددو به دو ناسازگار - Mutually exclusive مانعة الجمع؛ منفصله مانعة الجمع قضیه ای است که در آن به تنافی و ناسازگاری دو طرف ـ در موجبه ـ و یا عدم تنافی آن دو ـ در س
دره قبلهواژهنامه آزاددَ رَ قوولَه یا دره قبله؛ اسم یک روستا. در فارسی یعنی دره ای که رو به قبله است، که تقریبا درست است و دربارۀ این روستا صدق می کند. و در کردی یعنی دره ای که گود ا
دروغواژهنامه آزادفتاری که حقیقت نداشته باشد . سخن ناراست . خلاف حقیقت . کذب . مقابل راست . مقابل صدق بیانی که حقیقت نداشته باشد . سخن ناراست . خلاف حقیقت . کذب . مقابل راست . م