شیوارواژهنامه آزاد(بختیاری) سرزمین شوهر؛ مرکب از شی به معنی شوهر و وار به معنی سرزمین. || سرزمین کبود؛ مرکب از شی (شَه) به معنی کبود و وار به معنی سرزمین. || نام گلی در کوهستان ه
بلغاواژهنامه آزاد[ب ُ ل َ] صورت مخفف بلغاء؛ جمع ِ بَلیغ. شیواسخنان، چیره زبانان، زبان آوران، سخنگزاران، سخندانان، سخن سنجان (لغتنامۀ دهخدا و فرهنگ معین).
خنارواژهنامه آزادمحل ییلاقی و خوش آب و هوای روستای ایجرود سمنان قبیله «خِنار» یکی از قبایل بزرگ بخش مرکزی مازندران به ویژه سوادکوه است که ریشه های قومی و نژادی اش به قوم «الینای