قات زدنواژهنامه آزادعمل نوشیدن و خوردن تدریجی و آرام شیرۀ برگ گیاه قات که به عنوان مادۀ مخدر مصرف می شود. کنایه از گفتن سخنان بی ربط و بدون ارتباط با مبحث اصلی.
منجکواژهنامه آزادنوع حشره که شبه زنبور است که با خرطوم فیل مانندش از گل برای خو د خانه قیف مانند میسازد. (خراسان جنوبی؛ شهرستان اسدیه و حوالی) سقز یا آدامس کوهی که همان شیرۀ درخ
شیراوندواژهنامه آزادشیر کوه های دماوند (لری) نام خانوادگی در لرستان؛ کسی که شیر را می بندد و به زانو درمی آورد. در اصل «شیربند» بوده و در گذر زمان، به شیراوند تبدیل شده است.