شی وارگیواژهنامه آزادهمچون شیء تبدیل شدن به شیء (کسی یا چیزی) شیءوارگی افراد درجایی مثال:خانه عروسک، یک مجموعه از تمثیل هایی درموردِ شیء وارگی ومطیع سازیِ زنان بود
شیوارواژهنامه آزاد(بختیاری) سرزمین شوهر؛ مرکب از شی به معنی شوهر و وار به معنی سرزمین. || سرزمین کبود؛ مرکب از شی (شَه) به معنی کبود و وار به معنی سرزمین. || نام گلی در کوهستان ه