وشورواژهنامه آزادوَشُوْر:(washouwr) در گویش گنابادی یعنی شورش کردن گروهی ، اغتشاش ، حمله کردن جمعی ، پشت سر هم کاری را کردن
قشقرقواژهنامه آزادقِشْقِرِقْ:(gheshgheregh) در گویش گنابادی یعنی معرکه گیری ، بلوا و شورش ، درگیری و دعوا
آترینواژهنامه آزادآتشین. زیبارو و پرانرژی. نامی که در نوشته های هخامنشی دیده شده و در سنگ نوشته های بیستون آمده، نام پسر اوپدرم که در زمان هخامنشی بر علیه حاکم خوزستان شورش کرد
آیینه ی اسکندرواژهنامه آزاددر شهر اسکندریه (که بنای آن به اسکندر مقدونی منسوب است) در رأس شمال شرقی«فارس» که جزیره ای در بندر اسکندریه است، یک فانوس دریایی قرار داشت که به دست «بطلمیوس» ب