1013 مدخل
محسوب
خَم.
فراهم.
شمایل گریز
شکنجه شده، شکنجه دیده.
وحی شده
بیان شده، عنوان شده؛ اشاره به مطلبی که در مقدمۀ سخن بیان شده باشد.
شناخته شده آشنا
گم شده