شل تمبوواژهنامه آزادشُلْ تِمْبوْ:(sholtembw) در گویش گنابادی یعنی کنایه از کسی که بی دست و پا است ، بی عرضه ، سست عنصر
شل تمبوواژهنامه آزادشُلْ تِمْبوْ:(sholtembw) در گویش گنابادی یعنی کنایه از کسی که بی دست و پا است ، بی عرضه ، سست عنصر
تپیلواژهنامه آزادانبوهی ازگل های شل دریکجا .که معمولاپس ازواژه تیل (گل شل )مورداستفاده قرارمی گیرد.به شکل( تیل و تپیل)
شلویرواژهنامه آزاد(قزوینی) باهوش، هوشمند؛ واژۀ ساخته شده از شل (دارنده) و ویر (هوش). || نام تپه ای در نزدیکی روستای عبدل آباد قزوین.
دیوشلیواژهنامه آزادنام منطقه ای است در استان گیلان مابین لاهیجان و لنگرود - محل زندگی مرحوم شیخ لطف اله دیوشلی بوده است دیوشل نام محله ای بین لاهیجان و لنگرود هست دیو شل واقعی قدی