شورواژهنامه آزادشِوِر - آویزان - دلمکُوز ( shever) اویزان کردن ،دراز کردن (محلی) شِوِر؛ آویزان کردن، به درازا کشیدن.
شهر سوواژهنامه آزادبه ناحیه ای از شهرستان دشتی که در روزگار دور قبل از اسلام مرکز دشتی بوده و گویش اصیل دشتی از آنجا سرچشمه گرفته که از گز دراز تا بردخون ادامه داشته
شعورواژهنامه آزادshoour:اگاهی و درک دقیق و عقلانی از موضوع / موضوعات پیرامونی و واکنش به انها شعور که نزدیکترین مفهوم به واژه تشخیص است و به معنای (انطباق مفهوم است با مصداق)
ری راواژهنامه آزاددر افسانه های کهن ایرانی ری را به زنی گفته میشود که سرسبزی را به جنگل های مازندران میدهد, در گویش مازندرانی به معنی آگاه باش و هوشیار باش, نیز معنی میشود زن هوش
بوجیواژهنامه آزاد(سده ای؛ خمینی شهر اصفهان) به معنی آلت تناسلی مردانه، که بیشتر برای کودکان و افراد کم سن و سال به کار می رود.