دل شستواژهنامه آزاددِلْ شُسْتَ:(delshousta) در گویش گنابادی یعنی ابراء کردن ، بخشیدن ، بخشش ، گذشتن از حق یا عشق ، ناامید شدن
کِل زدنواژهنامه آزادکِ = کِل زدن یا کِل کشیدن در اصطلاح مردمان غرب و جنوب ایران یعنی هلهله کردن زنان. صدایی که با حرکت تند زبان ایجاد می شود و همزمان فاصله میان دو انگشت شست و سباب
پونسواژهنامه آزادپونِس یا پونِز یا میخ شَستی؛ میخ ریز نوک تیزی است که قاب بشقابی شکل کوچکی دارد و با فشار انگشتِ شست روی قاب وارد دیوار می شود. بیشتر برای الصاق کاغذ به دیوار اس
پنجیرواژهنامه آزاد[پِ] نیشگون ، وشگون ، عملی که بیشتر با دو انگشت اشاره و شصت انجام میشه که در آن قسمتی از بدن طرف مقابل را با این 2 انگشت میپیچانند . این واژه در شیراز و برخی از
کلیشمواژهنامه آزادكليشم در نام نامدارهاي ايران به معني غير قابل فتح و به گفته برخي از ساكنان به معني كندوي زنبور عسل ياد مي شود . نكته مهم اينكه يكي از سرداران بزرگ تازيان (عرب)