شرشمواژهنامه آزادشَرشَم. گیاهی است شبیه یا اصلاً خود خَردَل است و از آن بعنوان سُس و چاشنی و هم از روعن آن استفاده میکنند.
شرشمواژهنامه آزادشَرشَم. گیاهی است شبیه یا اصلاً خود خَردَل است و از آن بعنوان سُس و چاشنی و هم از روعن آن استفاده میکنند.
گروناپذیرواژهنامه آزادگرو به معنای شرط است و گروناپذیر یعنی کسی که در پایان مسابقه شرط نخست و پیش از شروع را نمی پذیرد .مثلا کسی که نتایج انتخابات را نمی پذیرد گروناپذیر است . از حکی
استباحتواژهنامه آزاداصطلاحی فقهی به معنای زدودن ناپاکى و یا مباح شدن امورى که شرط انجام آنها پاکیزگى است .