15 مدخل
رفت،دوید
شتافتن، شتاب کردن. || زیان کردن.
شِتابَنده، سَریع.
شِتاب، تُندی.
(مُشرِع) شتاب گیرنده
چنان شتابان می رود که حتی باد هم به او نمی رسد.