افغانواژهنامه آزادفریاد، فغان، ناله، زاری، غوغا، فریاد از درد مصیبتی. همچنان نام قبیله یی است در مناطق مرزی بین افغانستان و پاکستان که شکل معرب اوغان می باشد شمع دل دمسازم بنشست
روازواژهنامه آزاددو رشته زنجیر که یوغ گاو را به مَلَه یا آلات شخم زنی یا زَنِوَز وصل می کرد (مله تخته ای بود که _قبل و بعد از آبیاری زمین کشاورزی_ برای هموار کردن زمین استفاده م
فرهنگواژهنامه آزادفرهنگ مجموعه ای به هم پیوسته از دانش ها، آگاهی ها، تجربه ها، باورها،ارزش ها، هنجارها، ایستارها و مهارت های لازم و ضروری برای زندگی اعضای جامعه است. بدون فرهنگ ا
شمولیواژهنامه آزادبه معنای شامل شدن،همه،فراگیر میباشد.و فامیلی است از قوم بختیاری که در روستاهای سلح چین و جوانمردی از توابع بخش خانمیرزا و هفکل توابع استان خوزستان زندگی میکنند.
آرتمیسواژهنامه آزادتنها ناخدای زن کشتی در زمان خشایار شاه که در جنګ با رومیان، که خشایار شاه در وصف او ګفته زنان ماهمچون مردان ما هستند نخستین زن دریانورد ایرانی آرتمیس Artemis اس