61 مدخل
فقیری سخت(سختی)فقر( فقیری، از دست دادن ماد یا پدر)فقیری یا یتیمی
سنجیده ، وزن شده
صدای بلند و سهمگین؛ مثال:چنین گفت رستم به آواز سخت (فردوسی).
بلند کردن .گرفتم.برداشتم
سخت، سنگ سخت، کانی فشرده، کانی سخت
سخت کوش.کسی که سختی زیادوبدون اعتراض تحمل می کند
سخت و بسیار مهربان
سخت شیفتۀ انجام کاری بودن.