72 مدخل
فقیری سخت(سختی)فقر( فقیری، از دست دادن ماد یا پدر)فقیری یا یتیمی
سنجیده ، وزن شده
صدای بلند و سهمگین؛ مثال:چنین گفت رستم به آواز سخت (فردوسی).
بلند کردن .گرفتم.برداشتم
تیز هوش، زود فهم، هوشیار
سخت، سنگ سخت، کانی فشرده، کانی سخت
سخت کوش.کسی که سختی زیادوبدون اعتراض تحمل می کند
سخت و بسیار مهربان
سخت شیفتۀ انجام کاری بودن.