سوهواژهنامه آزاداین کلمه «سوه» در گویش مردم یزد بخش میبد نام دریای باستانی ایران بوده است و منظور همان ساوه است
سورکواژهنامه آزادنام شهری در مازندران ومرکز میاندرود.سورک در ۱۲ کیلومتری خاورشهر ساری واقع است. مردم آن به گویش مازندرانی صحبت میکنند. محصولات کشاورزی سورک برنج، مرکبات و توتون
سوکلانواژهنامه آزادسوكِلان (تلفظ با با تشديد ك ) / ريشه ي آن از سوك زدن است و با ابرازي (ميخ طويله يا چوب نوك تيز) گويند كه با آن بر حيوان چهار پا ميزنند براي تحريك حيوان به سريعت
بادابواژهنامه آزادباداب به معنای آب گاز دار است badab soort البته در گویش جنوب شرق مازندران-ساری نامه چشمه ایی کهن در روستای اروست مازندران سورت هم شدت اثر، هیبت و حتی سوت زدن می
سکواژهنامه آزاد[سُک] دنباله کشمش [سُک]. اخلاط بینی. ان دماغ سُکْ:(sok) در گویش گنابادی یعنی پنهان شدن ، قایم شدن ، مخفی شدن ، اختفا کردن ، || کشیک دادن ، گشت زدن همراه با مراق