سولینواژهنامه آزادسولین به معنی غنچه نشکفته دم صبح است .. در بعضی گویش ها آن را نمکین معنی کرده اند .. این واژه گل کوهی هم معنی شده .. غنچه، آبراهه
سلینواژهنامه آزاد1. سیل آسا، خروشان 2. نام رودی در آذربایجان شرقی در منطقه قره داغ (ترکی) سَلین؛ سیل آسا، خروشان. نامی است برای دختران.
سلینواژهنامه آزاد1. سیل آسا، خروشان 2. نام رودی در آذربایجان شرقی در منطقه قره داغ (ترکی) سَلین؛ سیل آسا، خروشان. نامی است برای دختران.
سلینکواژهنامه آزاد(محلی هرمزگان) سَلینک؛ خرمایی که قبل یا بعد از رسیدن خشک شود و معمولاً برای خوراک دام استفاده می شود.
فریژینواژهنامه آزاد(موسیقی) سومین مد کلیسایی که به طور پایه از نت می شروع می شود و یک فاصله اکتاو (هشتم درست) را طی می کند.
خلنوواژهنامه آزادخُلِنو قله ای است در منطقهٔ البرز مرکزی و به ارتفاع ۴۳۷۵ متر. خلنو و آزادکوه، هر دو حدود ۴۳۷۵ متر ارتفاع داشته و پس از دماوند و علم کوه سومین و چهارمین قله های