سرناوکواژهنامه آزادعادل مرد ، یک شخصی از گروه عیاران رزم دوره صفویان ، کسی که به دنبال عدالت و درستی می گردد ، لقب اکنون ( علی ملکی ) که توسط بنیانگذار جهانی سبک عیاران رزم جناب ا
سرنجلکواژهنامه آزادنام روستایی است از توابع سهرستان ممسنی استان فارس و در 80 کیلومتری شمال غرب شیراز
ساریونواژهنامه آزادساریون:یک سرباز سپر به دست دلیر ایرانی , در میدان جنگ . سورنا:سپهسالار دلیر ایرانی در زمان پادشاهی سرسلسله اشکانیان , با شجاعت زیاد . اشک:اشکان:اشکانیان:پاشاد
برنلیق مددخانواژهنامه آزادروستایی از توابع شهرستان میانه در 29 کیلومتری شمال این شهر قرار دارد با روستا های ترک،ارنجالیق،مونق،ماهی آباد، جواندیز،علی قیشلاقی،سورناکهل و چتاب هم مرز می باش
سر نخواژهنامه آزاد(اِ.مر.)(مرکب از سر+نخ) آنچه که (امید رود) دنبال کردنش به کشف حقایقی بینجامد. در یکی از برنامه های طنز، دنبال کردن رشته هایی که به قاتل ختم می شدند، قاتل را به