ساریساواژهنامه آزادکوشا، اسم کوهی در ترکیه، نام شهری باستانی در مجاورت رودخانه دجله، اسم دخترانه (کردی) داری ریشه عربی هندی به معنی نازک, زیبا ,نرم
ساریونواژهنامه آزادساریون:یک سرباز سپر به دست دلیر ایرانی , در میدان جنگ . سورنا:سپهسالار دلیر ایرانی در زمان پادشاهی سرسلسله اشکانیان , با شجاعت زیاد . اشک:اشکان:اشکانیان:پاشاد
ساریواژهنامه آزاداین کلمه به معنی زرد است و در ترکیب اسامی بعضی اشخاص و امکنه یا شئ هم به صورت صفت به کار رفته است؛ مانند:ساری آغل، ساری اجاق، ساری اقل، ساری اصلان و ساری گلین
دایواژهنامه آزادچینۀ دیوار. کُرّه اسب دو ساله است که هنوز آموزش سواری نیاموخته است . ضمنا به یکساله آن دایچه گفته می شود
کایت بردواژهنامه آزادوسیله ای ورزشی که با استفاده از انرژی باد روی آب حرکت می کند. اجزای تشکیل دهنده:بالی شبیه پاراگلایدر_ تختۀ موج سواری_ طناب های بلند.
گلینوشواژهنامه آزادGalinush: گلینوش که از فرماندهان تحت امر رستم فرخزاد سپهسالار ایران بود، در نبرد قادسیه فرماندهی جلوداران را بر ضمه داشت.واژه گلینوش به معنای دارای عمر جاویدان