سنگ ها را وا کندنواژهنامه آزاددو نفر که بر سر موضوعی با هم صحبت کنند تا از منظور یکدیگر مطلع شده و کار و تکلیف هر دو مشخص و روشن شود
هفت سنگواژهنامه آزادنوعی بازی محلی کودکانه که با هفت قطعه سنگ تخت رودخانه ای به وزن تقریبی 30 تا 50 گرم و یک توپ کوچک انجام می شود .
دول دان آسیابواژهنامه آزاددول آلات ریزش است.دان به معنای دانه .وآسیاب هم معلوم .نتیجتا"معنای ناودانی هدایت دانه به سوراخ وسط سنگ آسیای رویی آسیابهای قدیم است
مهرمزینواژهنامه آزادآرایش کننده خورشیدو (جواهر یا مهری که روی آن حکاکی شده است) جواهر مزین گلیپتوگراف (طرح حکاکی شده بر روی سنگ جواهر یا مهر و غیره) مهر مزین glyptograph
کمرسیاهواژهنامه آزاد{کمرسیاه:روستایی در 5 کیلومتری جنوب الشتر که نام قدیمی آن ایمانقلی آباد بوده است. جمعیت آن در حدود 100 نفر است و یک سراب پر آب دارد. چون روی سنگ های این روستاه
لتکواژهنامه آزاد(بیرجند-نهبندان) لَتِّک؛ چوبه. چوبی شبیه دسته کلنگ برای شستن لباس ها؛ لباس خیس شده را روی سنگ می گذاشتند و با لتک روی آن ضربه می زدند تا تمیز شود.
جوغنواژهنامه آزاد(بخش خفر، جهرم، استان فارس) جوغَن؛ هاون سنگی بزرگ. (بخش خفر، جهرم، استان فارس) جوغَن؛ هاون سنگی بزرگ. (گنابادی) جُوْغَنْ (jowghan) علامت ، نشانه ، تورفتگی ، کند