سنگ ها را وا کندنواژهنامه آزاددو نفر که بر سر موضوعی با هم صحبت کنند تا از منظور یکدیگر مطلع شده و کار و تکلیف هر دو مشخص و روشن شود
هفت سنگواژهنامه آزادنوعی بازی محلی کودکانه که با هفت قطعه سنگ تخت رودخانه ای به وزن تقریبی 30 تا 50 گرم و یک توپ کوچک انجام می شود .
اسکستانواژهنامه آزاداس کس تانaskestan پستی یا احاطه شده توسط کوهها.یا سنکستان جای که سنگ زیاد دارد روستا زیبایی ست در 20کلومتری هروآباد خلخال بخش شاهرود که اولین روستای ست که زبان
هفت سنگواژهنامه آزادنوعی بازی محلی کودکانه که با هفت قطعه سنگ تخت رودخانه ای به وزن تقریبی 30 تا 50 گرم و یک توپ کوچک انجام می شود .
یولداشواژهنامه آزادهمراه.دوست.یاور.سنگ راه همراه.دوست.یاور.سنگ راه .متشکل از دو واژه یول(راه)و داش(سنگ)که در مواقعی که کسی در سرراه خود با خطری (حمله حیوانی درنده)مواجه شد اولین چ
لتکواژهنامه آزاد(بیرجند-نهبندان) لَتِّک؛ چوبه. چوبی شبیه دسته کلنگ برای شستن لباس ها؛ لباس خیس شده را روی سنگ می گذاشتند و با لتک روی آن ضربه می زدند تا تمیز شود.
ترکستنواژهنامه آزادخرامیدن. در بختیاریِ امروزی و پارسی باستان به معنای خرامیدن یا با ناز آرام راه رفتن است. داریوش بزرگ در سنگ نگاره اش در مصر ، از تندیس خود که با کشتی به سوی ایر