سندروسواژهنامه آزاددر شاهنامه به معنی زرد روی و ترسیده مانند آمده: کمان را به زه کرد زود اشکبوس تنی لرزلرزان و رخ سندروس
سندروسواژهنامه آزاددر شاهنامه به معنی زرد روی و ترسیده مانند آمده: کمان را به زه کرد زود اشکبوس تنی لرزلرزان و رخ سندروس
رهزاواژهنامه آزاد(لری؛ روستای سردره، صیدون، باغملک) در اصل رهزاد. زادۀ راه؛ در راه زاییده شده. || نام طایفه ای از ایل بزرگ بهمئی که در شهر صیدون و روستای سردره زندگی می کنند.
کرتزنیواژهنامه آزادکُرت زَنی . روستای از توابع شهرستان میناببخش سندرک .کرزنی و سیرجا نام دیگر این روستا می باشد.
trench warfareواژهنامه آزادجنگ سنگر به سنگر؛ نبرد سنگرها. وضعیتى که در آن طرفین جنگ در سنگر پناه می گیرند.