صمتواژهنامه آزاد(صَمت) معنی صمت در فرهنگ لغت عربی-فارسی المعانی صَمَتَ:صَمْتاً و صُمُوتاً و صُمَاتاً:ساکت و یا خاموش شد . صَمَّتَ:تَصْمِیتاً [ صمت ]:ساکت شد - هُ:او را ساکت کرد
ساتروواژهنامه آزاد(لری شوهانی) بی عرضه؛ به انسان هایی گفته می شود که توانایی انجام درست هیچ کاری را ندارند.