سماورواژهنامه آزادریشه کلمه از روسیه بوده ، به معنای وسیله جوش آورنده آب به وسیله آتش، در ایران سالها قبل از کشور روسیه این وسیله وارد شده است
سماخ پالانواژهنامه آزادآبکش یا ظرفی که بتوان مخلوط مایع و جامدی را از یکدیگر جدا کرد این واژه که فارسی اصیل می باشد بیشتر در محدوده طالقان ،الموت واطراف استفاده شده ودرسایر نقاط ایران
سماهنگواژهنامه آزادسَماهنگ؛ آهنگ آسمانی، قصد به سما داشتن، قصد به آسمان داشتن؛ آهنگ رقص سماع، قصد به سماع داشتن؛ هَنگ آسمانی.
نکرهواژهنامه آزاددودکش سماور ذغالی که جهت روشن نمودن (شعله ور کردن ) ذغال به کار می رود بلند .رسا . رسانا .نوعی اصطلاح صدایی
میلادواژهنامه آزادمیلاد نامی ایرانی به معنای سمایی یعنی زاده شدن.نام پدر گرگین پهوان ایران زمین در شاهنامه فردوسی