سلینواژهنامه آزاد1. سیل آسا، خروشان 2. نام رودی در آذربایجان شرقی در منطقه قره داغ (ترکی) سَلین؛ سیل آسا، خروشان. نامی است برای دختران.
سلینکواژهنامه آزاد(محلی هرمزگان) سَلینک؛ خرمایی که قبل یا بعد از رسیدن خشک شود و معمولاً برای خوراک دام استفاده می شود.
سلینکواژهنامه آزاد(محلی هرمزگان) سَلینک؛ خرمایی که قبل یا بعد از رسیدن خشک شود و معمولاً برای خوراک دام استفاده می شود.