سلینواژهنامه آزاد1. سیل آسا، خروشان 2. نام رودی در آذربایجان شرقی در منطقه قره داغ (ترکی) سَلین؛ سیل آسا، خروشان. نامی است برای دختران.
سالوسواژهنامه آزادواژه ای یونانی که بعد از حملهٔ اسکندر وارد ادبیات ایران شده است. و به چم (معنی) شادان، چرب زبان، خوش گذران، فتان است. و از واژهٔ نهوسلوس و یا نحوسلوس و یا نحوسل
خاک لومیواژهنامه آزادخاکی که تشکیل شده است از روس و سلیس و ماسه این خاک داری ماد غنی برای گیاهان بوده این خاک برای احداث باغات مناسب می باشد
ابسیدینواژهنامه آزاداُبسیدیِن یا شیشهٔ آتشفشانی؛ سنگی غنی از سیلیکات که بافت شیشه ای سیاه رنگی دارد و از سرد شدن سریع ماگما به وجود می آید. اگرچه این سنگ ترکیب شیمیایی دقیقی ندارد،