سر انداختنواژهنامه آزادحرکت دادن و جنباندن سر به هر طرف از روی تکبر و مستی و شور و حال . سر باختن، سر فدا کردن. || کسی را سر انداختن؛ در تداول عامه، او را متوجه کردن؛ او را ملتفت کرد
سبلانواژهنامه آزادسبلان:سر آشیانه برف(تالشی یا آذری باستان). سبلان ترکیبی از سه واژه است که «سه» مخفف سر، «وه» یا «وا» یا «ور» به معنی برف که در کردی «فر» گفته می شود و «لان» به