سر انداختنواژهنامه آزادحرکت دادن و جنباندن سر به هر طرف از روی تکبر و مستی و شور و حال . سر باختن، سر فدا کردن. || کسی را سر انداختن؛ در تداول عامه، او را متوجه کردن؛ او را ملتفت کرد
دریابکواژهنامه آزادروستایی است در دهستان دوبلوک از بخش ارجمند شهرستان فیروزکوه بر سر راه ارتباطی فیروزکوه و شهر ارجمند در حدفاصل روستای سله بن و ورسخواران. این روستا در اصل دریاوک
پینارتواژهنامه آزادپینارت نام دهی نزدیک اصفهان است. که در قسمت جی بر کنار رودخانه زاینده رود قراردارد و سرسبز خرم است. این ده که درجنوب شرقی اصفهان قرار دارد از سوی شمال به جاده س
روبوفاواژهنامه آزادروبوفا ترکیبی از کلمه روبو و فا بوده که با تلفظ robofa خوانده میشود. این کلمه پس از تاسیس شرکت کارخانجات روبوفا با اشتغالزایی 3000 نفری بر سر زبانها افتاد. معنی
کودکی در بر، قبائی سرخ داشتروزگاری زان خوشی خوش میگذاشتهمچو جان نیکو نگه میداشتشبهتر از لوزینه می پنداشتشهم ضیاع و هم عقارش می شمردهر زمان گرد و غبارش می ستردواژهنامه آزادکودکی در بر، قبائی سرخ داشت روزگاری زان خوشی خوش میگذاشت همچو جان نیکو نگه میداشتش بهتر از لوزینه می پنداشتش هم ضیاع و هم عقارش می شمرد هر زمان گرد و غبارش می س