سر انداختنواژهنامه آزادحرکت دادن و جنباندن سر به هر طرف از روی تکبر و مستی و شور و حال . سر باختن، سر فدا کردن. || کسی را سر انداختن؛ در تداول عامه، او را متوجه کردن؛ او را ملتفت کرد
پاچه خارواژهنامه آزاد(عامیانه) کسی که پاچۀ دیگران را می خاراند؛ چاپلوس و متملق و چرب زبان. ظاهراً این کلمه برای اولین بار از یکی از سریال های طنز مهران مدیری به زبان فارسی راه یافت
کچالوواژهنامه آزاد(افغانستان) سیب زمینی. کچالو. [ کَ چا لو ] (فارسی افغانستان) مانند برخی واژگان دیگر، از هند وارد زبان فارسی دری شده؛ پیشوند «کج» یا «کچه» را به «آلو» اضافه کرد
یولداشواژهنامه آزادهمراه.دوست.یاور.سنگ راه همراه.دوست.یاور.سنگ راه .متشکل از دو واژه یول(راه)و داش(سنگ)که در مواقعی که کسی در سرراه خود با خطری (حمله حیوانی درنده)مواجه شد اولین چ
دریابکواژهنامه آزادروستایی است در دهستان دوبلوک از بخش ارجمند شهرستان فیروزکوه بر سر راه ارتباطی فیروزکوه و شهر ارجمند در حدفاصل روستای سله بن و ورسخواران. این روستا در اصل دریاوک
لورچینواژهنامه آزادنام شهری باستانی که طایفه هرمزیار در ان سکونت داشته و بر سر راه ابریشم قرار داشته اکنه بقایای قبرستان و خانه ها باقی مانده؛این مکان در 15 کیلو متری جنوب دهگلان