سریراسواژهنامه آزادسَریراس به معنی زیبای بر تخت نشسته ی پارس که از صفات پادشاها زمان هخامنشی است. تلفظ صحیح:Sariras. سریر:به معنی اریکه، اورنگ و تخت پادشاهی است. سریرا (سریر+ا):"
خبث سریرهواژهنامه آزادخُبثِ سَریره ( در فقه = خُبْثُ السَّرِیرَه ):پلیدی باطن انسان که هویدا و آشکار نیست .
سریراسواژهنامه آزادسَریراس به معنی زیبای بر تخت نشسته ی پارس که از صفات پادشاها زمان هخامنشی است. تلفظ صحیح:Sariras. سریر:به معنی اریکه، اورنگ و تخت پادشاهی است. سریرا (سریر+ا):"
خبث سریرهواژهنامه آزادخُبثِ سَریره ( در فقه = خُبْثُ السَّرِیرَه ):پلیدی باطن انسان که هویدا و آشکار نیست .
اوراخشیهواژهنامه آزادطبق اوستا پسر ثریت ، ثریته ، اثرط یا سریتا و برادر گرشاسب که به دست هیتاسب زرین تاج کشته شد و گرشاسب به کین او برخاست و هیتاسب و برادرانش را پس از نبردی کشت که
آفنداکواژهنامه آزادآفَنداک، آدفنداک، آزفنداک؛ نوشه، قوس قزح، انطلیسون، تیراژه، کمر رستم، کمردون، طوق بهار، سریر، آدینده. (رک دهخدا)