24 مدخل
سَروَر؛ رئیس.
جیرجیرک سیاه
امید
طبل؛ مثلاً در این شعر:«آن یکی میزد سحوری بر دری».
سروری ستیزی.
برتری - سروری
هِژِمونی: [سیاست] برتری ، سروری
برتری،سروری،سلطه فرادستی
یکی از بزرگان هخامنشی . دارنده بزرگی و سروری