سردگمواژهنامه آزادسِرْدِگُمْ:(serdegom) در گویش گنابادی یعنی گیج و مَنْگ ، پریشان احوال ، حیران و سردرگم
مینه سانگواژهنامه آزادمینه سانگ (به انگلیسی Minnesang و خواننده و سراینده اش Minnesingers (Minnesänger سنت سرایش و خوانش اشعار غنائی است که در آلمان قرن دوازدهم م. بالید و تا قرن چها
آوگانواژهنامه آزادآوگان منسوب به آفریدون سپهدار چون قارن کاوگان سپهکش چو شیروی و چون آوگان کاوگان منسوب به کاوه آهنگر و آوگان منسوب آفریدون که در شهنامه فردوسی کاوه و آفریدون
واج آراییواژهنامه آزادتکرار یک یا چند حرف صامت یا مصوت در شعر یا در نثر، مانند تکرار ف در مصرع نخست، و تکرار سین در مصرع دوم از این رباعی خیام: افسوس که بی فایده فرسوده شدیم/ وَز داس
ورکلواژهنامه آزادوَرْکِلَّ:(warkella) در گویش گنابادی یعنی برعکس کردن ، ساقط کردن ، سرنگون کردن ، برانداختن قدرت یا گرفتن جان ، شکست دادن و زمین زدن