56 مدخل
جاوید، همیشگی، پایا، ازلی
کسی که بسیار تجربه دارد.
خیمه ها، سراپرده ها.
سَرْداب؛ زیر زمین. آب انبارها را هم در گذشته سرداب می گفته اند.
تیره ای از طوایف سرحدی، سنجری، در ریگان.
سردار سپاه ایرانی که باعث گیر افتادن اسکندر در گذرگاه تنگ شد
سرامد تندرستی ، تلاش و کوشش
سردار هخامنشی
سرٱمد مد.