102 مدخل
بلیغ
فش دادن ،بدو بیراه گفتن
غاب، یان.
فقیری سخت(سختی)فقر( فقیری، از دست دادن ماد یا پدر)فقیری یا یتیمی
صدای بلند و سهمگین؛ مثال:چنین گفت رستم به آواز سخت (فردوسی).
سخن نغز و نیکو، سخن تازه
سخت، سنگ سخت، کانی فشرده، کانی سخت
سخت کوش.کسی که سختی زیادوبدون اعتراض تحمل می کند
سخن سربسته ، راز و رمز
سخن ور/ سخن ران