صعوهواژهنامه آزادپرنده ای کوچک به اندازه ی گنجشک با سینه ای سرخ رنگ که در ادب فارسی نماد ناتوانی و ضعیفی است .«شارک، چو موذّن به سحر ، حلق گشاده / آن ژولک و آن صعوه از آن داده ا
سوهواژهنامه آزاداین کلمه «سوه» در گویش مردم یزد بخش میبد نام دریای باستانی ایران بوده است و منظور همان ساوه است
سایه نویسواژهنامه آزادنویسنده ای نامریی که در برابر مزد برای دیگری مینویسد و دیگری ادعای نویسندگی دارد
سطوهواژهنامه آزادحمله کننده نام روستایی در جنوبی ترین نقطۀ استان سمنان و در منتهی الیه جنوب غرب شهرستان شاهرود، در مسیر مواصلاتی به استان اصفهان. این روستا در 170 کیلومتری جنوب
علیشارواژهنامه آزادنام قریه ای است از توابع ساوه که آب و هوای نسبتاً سردی دارد. در مرکز قریه، یک قلعۀ قدیمی وجود دارد که به قلعه باش معروف است.
مومیانواژهنامه آزادیک کوه هست در روستای آقچه قلعه منطقه نوبران ساوه-احتمالا به معنی سنگ صاف و تخت می باشد
سوهواژهنامه آزاداین کلمه «سوه» در گویش مردم یزد بخش میبد نام دریای باستانی ایران بوده است و منظور همان ساوه است